به بهانه هفتمین روز پرواز آن سه کبوتری که سوختند تا زاگرس نسوزد. میان کسی که خود را به زجر میاندازد تا دیگران در آرامش باشند، با کسی که همه را زجر و زحمت میدهد، تا خود آرام گردد، فاصله از ثری تا ثریاست. میان کسی که پول توجیبی خود را هم میبخشد تا نیازمندی را بی نیاز و گرسنهای را سیر کند، با کسی که دست در جیب دیگران میبرد تا بر ثروت خود بیفزاید، فاصله از نقطه تا کهکشان است. میان کسی که خود را به آب و آتش میزند تا دلی را شاد کند با کسی که دل دیگری را به آتش میکشد که خود شاد شود، فاصله از قطره تا دریاست. میان کسی که با خدمت به خلق و خاک خود احساس لذّت و هویّت میکند، با کسی که تنها با به خدمت گرفتن خاک و خلق برای خود به لذّت میرسد، فاصله از زمین تا آسمان است. میان کسی که جان خود را فدا میکند تا دیگران زندگی کنند، با کسی که جان دیگران را میگیرد تا به زندگی خود ادامه دهد، چنان فاصلهای وجود دارد که عقل و ذهن آدمیزاد هرگز آن را درک نخواهد کرد. زهی اسفا و ای دریغا ای دریغ که در سرزمین ما هر روز این معادله به ضرر گروه نخست پیش میرود. هر روز از خوبان و عاشقان فداکار کم و بر سودجویان و بی خیالان راحتیطلب افزوده میشود. در این شرایط، آنان که دل در گرو سعادت فردای این مردم و این سرزمین دارند، باید نخست از خود مراقبت کنند و سپس با همه وجود از این نیکان و خوبان فداکار بخواهند، مراقب خویشتن باشند. از آنان خواهش کنند که در عین تقویت روحیه عشق و فداکاری و تلاش برای حفظ توانمندیهای این سرزمین و از جمله جنگلهایش، حافظ جان و سلامتی و هویّت اصیل خود هم باشند. ما به آنها نیاز داریم. بلوطهای سوخته بدون وجود آنان سوختهتر و تنهاتر میشوند. اگر سرزمین و مردم ما تا امروز دوام آورده اند تنها و تنها درنتیجه وجود این عاشقان بوده است و بس و پس از این هم تنها با آنها باقی خواهند ماند. نباید اجازه دهیم که عاشقان فداکار زاگرس یکی پس از دیگری در جلوی چشم ما و در نتیجه بیتفاوتی ما، اینگونه مظلومانه پربکشند. البته آنان به آرامش خواهند رسید، چون دستکم دیگر از بیخیالی و بیتفاوتی و بیمسئولیتی ما و تنها بودن خودشان زجر نخواهند کشید. این، ماییم که متضرر میشویم. شما نیکان فداکار، فرشتگانی بودید که زمین را برای ما زیبا کردید. بلوطها بی شما بسیار تنها شدهاند. یادتان گرامی صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه بشکست عهد صحبت اهل طریق را گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود تا اختیار کردی از آن این فریق را گفت آن گلیم خویش بدر میبرد ز موج وین جهد میکند که بگیرد غریق را
نظرات